• وبلاگ : دنياي هستي!
  • يادداشت : بسه ديگه!
  • نظرات : 0 خصوصي ، 22 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    آه اي زندگي

    اين منم ک هنوز

    با همه ي پوچي از تو لبريزم

    نه به فکر آنم که رشته پاره کنم

    نه بر آنم که از تو بگريزم.

    سلام.

    هر وقت جوگير مي شوم ي شعري مي پرونم. اين شعر فروغ فرخزاد بود توي کتيبه عشق 88 نوشته بود.

    من هم ي عالمه خوشبختي دارم الان. ولي هيچوقت حوصله ي فکر کردن بهشون رو ندارم. نمي دونم چرا. خيلي زود از چشمم مي افتن. با اينکه واقعا برام ارزش دارن. هميشه همين جوري بوده و هست. اما در مورد چيزايي ک روي اعصابم اند نمي تونم کوتاه بيام. و بازهم هميشه همين طور بوده و هست.

    با اين حال ب نسبت اين چيزي ک گفتي منم ي تماشاچي ام ک نشسته ام نگاه مي کنم فقط فرقم با تو اينه ک تو تخمه ميخوري ولي من بلد نيستم تخمه يشکنم ک بخوام بخورم. البته ي کم بلدم ولي تخمه شکوندن حوصله ام رو سر ميبره.

    دلم ميخواد ي اتفاقي چيزي بيفته ...

    راستي اينجا تازگيا عوض شده يا تو تازگيا اينقدر عوضش کردي؟

    لوگوت خيلي بامزه اس.

    پاسخ

    شعرش خيلي قشنگ بود ايول!منم مثل تو بودم!هنوزم هستم!نميگم نيستم ولي دارم تمام تلاشمو ميكنم كه به خوبيا فك كنم!ولي همچنان بعضي چيزا هنوز به شدت رو اعصابمه!يه ذره تغيير واسه اينجا لازم بود!داشت بوي كپك ميگرفت!