آه اي زندگي
اين منم ک هنوز
با همه ي پوچي از تو لبريزم
نه به فکر آنم که رشته پاره کنم
نه بر آنم که از تو بگريزم.
سلام.
هر وقت جوگير مي شوم ي شعري مي پرونم. اين شعر فروغ فرخزاد بود توي کتيبه عشق 88 نوشته بود.
من هم ي عالمه خوشبختي دارم الان. ولي هيچوقت حوصله ي فکر کردن بهشون رو ندارم. نمي دونم چرا. خيلي زود از چشمم مي افتن. با اينکه واقعا برام ارزش دارن. هميشه همين جوري بوده و هست. اما در مورد چيزايي ک روي اعصابم اند نمي تونم کوتاه بيام. و بازهم هميشه همين طور بوده و هست.
با اين حال ب نسبت اين چيزي ک گفتي منم ي تماشاچي ام ک نشسته ام نگاه مي کنم فقط فرقم با تو اينه ک تو تخمه ميخوري ولي من بلد نيستم تخمه يشکنم ک بخوام بخورم. البته ي کم بلدم ولي تخمه شکوندن حوصله ام رو سر ميبره.
دلم ميخواد ي اتفاقي چيزي بيفته ...
راستي اينجا تازگيا عوض شده يا تو تازگيا اينقدر عوضش کردي؟
لوگوت خيلي بامزه اس.