دنیای هستی!
می دونم خیلی تکراریه ولی دقیقا شرح حال منه : شده ام شبیه معادلات چند مجهولی این روزها هیچ کس ، از هیچ راهی مرا نمی فهمد ... p.s: هنوز دعا رو فراموش نکنین ... مرسی ! اول از همه بیاین دعا کنیم هر کس هر ارزویی داره که به صلاحشه بر اورده بشه ... بعد بیاین دعا کنیم هر کس هر مشکلی داره حل بشه ... بعدش هر کس به دعا نیاز داره ف بر اورده بشن ... بعدش هرکس ... وقتی برای همه و همه دعا کردین ، واسه منم دعا کنین که گرفتاریم حل بشه ... به دعاتون خیلی خیلی نیاز دارم ، کمکم کنین ... هرگز این قصه نداند کسی .... آن شب آمد به سرای منو خاموش سر فرو داشت نمی گفت سخن! نگهش از نگهم داشت گریز مدتی بود که با من بر سر مهر نبود! آه این درد مرا می فرسود ... او به دل عشق دگر می ورزید ؟!؟ گریه سر دادم در دامن او های های که هنوزم، تنم از خاطره اش می لرزد... بر سرم دست کشید! بر کنارم نشست! بوسه بخشید به من ! لیبک می دانستم که دلش با دل من سرد شده است ...