دنیای هستی!
می خواستم برات هدیه ای بفرستم ... گل گفت مرا بفرست که مظهر زیبایی ام . برگ گفت مرا بفرست که مظهر ایستادگی ام . بید گفت مرا بفرست که مظهر ادبم و سر به زیر . به فکر فرو رفتم ناگهان قلبم را دیدم، که بهترین چیز در زندگیم بود ، پس آنرا برایت هدیه کردم ... اما امسال آنرا هم برای هدیه کردن ندارم... همه چیزم را برایت دادم و حالا من ماندم و یک دنیا تنهایی ... و تو رفتی تا همه چیز یکی دیگرشوی ... تولدت مبارک عشق قدیمی ! کاش بودی ...
نوشته شده در جمعه 89/1/27ساعت
12:15 عصر توسط هستی| نظرات ( ) |