دنیای هستی!
من همان قاب تهی خسته ی بی تصویرم که برای تو و تصویر دلت می میرم تو اگر خسته ای از دست دلم حرفی نیست امر کن تا که بمیرم ، به خدا می میرم ... یه روزی اینو اون برام نوشته بود و حالا من باید براش بنویسم ...
نوشته شده در جمعه 89/2/10ساعت
12:9 عصر توسط هستی| نظرات ( ) |